کد مطلب:140527 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:131

واقعه شهر حلب
ابومخنف می نویسد:

شهر حلب را برای ورود اسیران و سرهای آل محمد صلی الله علیه و آله زینت كردند و زینت المدینة و ضربت الطبول و اشهروا حریم آل محمد مردم با ساز و نقاره اهل بیت رسالت را وارد شهر كردند حریم آل محمد صلی الله علیه و آله را با كمال خواری و زاری به آن حالتیكه شرح دادیم از كوچه و بازار حلب عبور دادند تا به منزلگاه رسیدند سرها را از نیزه ها بزیر آوردند ثم نصبوا الرأس فی رحبة هناك من وقت الزوال وقت العصر یعنی سر مطهر امام علیه السلام را از وقت زوال ظهر تا وقت غروب بر رحبه نصب كرده بودند و مردم دسته دسته به تماشا می آمدند و می رفتند شیعیان و محبانی كه تك تك در میان ایشان بودند بعد از شناختن سر امام علیه السلام زار زار می گریستند و صلوات بر حضرت و جد و پدرش می فرستادند اما جهله و اراذل در پای سر مطهر فریاد می كردند مردم تماشائی بیائید هذا رأس خارجی خرج بارض العراق علی یزید بن معاویة این صدا بگوش زینب و حرم امام علیه السلام رسید زنها خود را می زدند و سینه می كوبیدند گریه و ناله آغاز می كردند ابومخنف می گوید آن رحبه كه سر مطهر امام را بر او نصب كرده بودند اكنون در شهر حلب موجود است لا یجوز فیها احد الا تقضی له حاجة هر دردمند مستمندی كه پناه به آن می برد دردش دوا و حاجتش روا می شود اما لشگر آنشب در حلب به عیش و عشرت بسر بردند یتمالون من الخمر از كثرت آشامیدن شراب حالت خود را خراب كردند طعامهای رنگارنگ حرام می خوردند اما اهل بیت رسالت با چشم پر آب در منزلی خراب از سوزدل و خستگی و بیمارداری تا صبح به خواب نرفتند فعند ذلك یبكی علی بن الحسین علیه السلام و یقول پیوسته از حال نقاهت گریان بود و می فرمود:




لیت شعری هل عاقل فی الدجی

بات من فجعة الزمان یناجی



انا نجل النبی ما بال حقی

ضایع فی عصابة الاعلاج



نكروا حقنا فاؤا علینا

یقتلون بخدعة و لجاج